دلم برتون تنگ شده ......یکی منو صدا کنه ؟؟؟؟؟؟
امپراطوری داریوش
کورش و کمبوجیه ایلام، ماد، لودیه، بابل، مصر، و چند ایالت شرقی ایران را در یک فدراسیون آزاد از شهربانیهای مستقل و تابع یک نظام مالیاتی نامنظم، جای دادند و ادغام کردند (هردوت3/89؛ 3/29-120؛ 4/67-165، 05-200؛ بسنجید با: DB 3.14, 3.56). آنان سخت متکی به مأموران غیر پارسی و نهادهای دایر ایالتهای فرمانبردار بودند، و همین امر، باور به خودگردانی کشورهای تابعه را در میان بزرگان ایران و گونهای ملیگرایی را در میان ملتهای مغلوب پرورش داده بود. این تمایلات در 522 پ.م. منجر به نابسامانی و شورش و فروپاشی فدراسیون هخامنشی گردید. بدین سان، داریوش با وظیفهی فتح دوبارهی شهربانیها (satrapies) و جمع و ساماندهی آنها درون یک امپراتوری نیرومند رویارو شد. هنر نخستین سال پادشاهی داریوش، آفرینش حقیقی یک امپراتوری واقعی، برای نخستین بار بود: یک ساختار دولتی مبتنی بر ارتش، طبقات اجتماعی معینی که وفاداریشان به پادشاه بود و نه به برخی از نواحی جغرافیایی خاص، و فرّهی (charisma؛ یعنی آگاهی و نیروی اخلاقی یک انسان) داریوش. وی بدین نکته پی برده بود که یک امپراتوری زمانی میتواند رشد و پیشرفت کند که دارای نیروی نظامی، اقتصاد و نظامهای حقوقی درست و بیعیبی باشد، چنان که از این دعای او بر میآید: «[باشدکه] اهورهمزدا این کشور را از سپاه [دشمن]، قحطی و دروغ بپاید» (DPd 15-17). داریوش به محض آن که قدرت را به دست گرفت، امپراتوری خویش را بر پایههایی استوار ساخت که برای نزدیک به دو سده ماندگار بود و حتا سازمان دولتهای آینده را نیز، شامل امپراتوریهای سلوکی و روم، تحت تأثیر قرار داد.
داریوش - که خود یک سرباز بلندپایه بود، "هم سواره و هم پیاده" (DNb 31-45) - امپراتوری را به یک سپاه به راستی حرفهای مجهز نمود. هخامنشیان پیشین بر سهمیههای نظامی منطقهای، به ویژه سوارهسپاه، متکی بودند و ظاهراً بر حسب ضرورت سربازگیری میکردند. داریوش اساساً به ایرانیان، شامل مادها، سکاها، بلخیها، و دیگر مردمان همتبار اطمینان و پشتگرمی داشت، اما بالاتر از همه به پارسیان: «اگر چنین میاندیشی "مرا از دیگری ترس مباد"، [پس] این مردم پارس را بپای» (Dpe 18-22). از آن پس تکیهگاه اصلی ارتش امپراتوری یک نیروی پیادهی ده هزار نفره از سربازان به دقت برگزیدهی پارسی، یعنی جاویدانان بود، که از امپراتوری تا واپسین روزهای آن دفاع کرد (Curtius Rufus, 3.3.13).
داریوش بر حدود پنجاه میلیون نفر در بزرگترین امپراتوریی که جهان به خود دیده بود، فرمانروایی میکرد. اتباع (kara) او یا سرزمینهایشان (dahyu) چندین بار به ترتیبی مختلف در بیستون و تخت جمشید فهرست، و نیز ترسیم شدهاند. اما صورت قطعی و نهایی آنها بر آرامگاه وی حجاری شده است. در برجستهنگاری آرامگاه او، داریوش و آتش شاهانه بر بالای «تخت» شاهنشاهی، که آن را سی پیکرهی همتراز، که ملل امپراتوری را آن گونه که در سنگنبشتهی ضمیمهی آن تشریح شده (DNa 38-42) نمادپردازی میکنند، ترسیم گردیده است. این متن منزلت، آرمانها، و کارهای بزرگ داریوش را منعکس میکند. وی خود را در آن به عنوان «شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه کشورهای دارای همه گونه مردمان، شاه در این زمین دورکران، پسر ویشتاسپ، یک هخامنشی، یک پارسی، پسر پارسی، یک آریایی، دارای تبار آریایی» (DNa 8-15) معرفی مینماید. پس از آن، "کشورهای غیر پارس" در فهرستی که آشکارا مبتنی بر ترتیبی جغرافیایی در نظر گرفته شده، یکایک بر شمرده میشوند. به نوشتهی هردوت (3/89) داریوش "ملتهایی را که همسایه بودند در یک ایالت به هم پیوست، اما گاهی از [پیوستن] مردمان نزدیکتر چشم پوشی میکرد و جای آنان را به مردمان دورتر میداد". به کار بستن این طرح برای سرزمینهای ثبت شده در گزارش برجستهنگاری نقش رستم، که در آن میتوان غیر از پارس شش گروه از ملتها را تشخیص داد، تقسیم سنتی ایرانی جهان را به شش ناحیه به یاد میآورد (بسنجید با افلاتون Leges, 3.695c، که گزارش میدهد قدرت [امپراتوری] در میان هفت بزرگ پارسی تقسیم شده بود).
تقسیم هفتگانهی امپراتوری داریوش، که طرح و تصور جغرافیایی وی را نمایان میسازد، بدین شرح است:
1- ناحیهی مرکزی، پارس (Parsa)، که خراج نمیپرداخت، هر چند برخی از بخشهای آن اجناسی را [به مرکز] میفرستادند (هردوت3/97)، شاید برای دادن هزینهی پادگانها؛ 2- ناحیهی غربی شامل: ماد (Mada)، ایلام (Uja)؛ 3- فلات ایران شامل: پارت (Parthava)، هرات (Haraiva)، باختر (Baxtri)، سغد (Sugda)، خوارزم (Uvarazmiya)، و زرنگ (Zranka؛ بسنجید با هردوت3/93، که به نوشتهی وی این سرزمینها خراج اندکی میپرداختند)؛ 4- سرزمینهای مرزی: رخج/ آرخوزیا (Harauvaiti)، ستگیدیا (Thatagu)، پیشاور (Gandara)، سند (Hindu)، و سکاییهی شرقی (Saka)؛ 5- سرزمینهای پست غربی: بابل (Babiru)، آشور (Athura)، عربیه (Arabaya)، و مصر (Mudraya)؛ 6- ناحیهی شمال غربی شامل: ارمنستان (Armina)، کاپادوکیه (Katpatuka)، لودیه (Sparda)، سکاهای فراسوی دریا (Saka tyaiy paradraya)، تراکیه (Skudra)، یونانیان کلاهبر (Yauna takabara)؛ و 7- نواحی ساحلی جنوبی: لیبی (Putaya)، اتیوپی (Kusha)، مکران (Machiya)، و کاریه (Karka، یعنی مهاجرنشین کاریهای در خلیج فارس).مسؤولیت انتظام و هماهنگی ادارهی شاهنشاهی بر عهدهی "دیوان" بود، با ادارههایی مرکزی در تخت جمشید، شوش، و بابل. هر چند این پایتختهای امپراتوری مانند: بلخ، همدان، سارد، دسکولیون، و ممفیس نیز شعبههایی داشتند. سازمان دیوانسالاری (bureaucratic) در خاورمیانه بسیار ریشهدار بود، اما داریوش این نظام را مطابق نیازهای یک امپراتوری متمرکز اصلاح کرد. زبان آرامی به عنوان زبان مشترک، به ویژه در بازرگانی، حفظ گردید و "آرامی شاهنشاهی" به زودی از هند تا یونیه گسترش یافت و آثاری ماندگار از سازمان هخامنشی را برجای گذاشت و به میراث نهاد.
زبانهای ایلامی و بابلی، نوشته شده به خط میخی، در غرب آسیا مورد استفاده بودند، و زبان مصری، نوشته شده به خط هیروگلیف، در مصر متداول بود؛ با وجود این، به نظر میآید که داریوش در اوایل دوران پادشاهیاش گروهی از دانشمندان را برای ابداع یک سامانهی (system) نوشتاری مخصوص به زبان پارسی، گمارده و به کار گرفته است؛ نتیجهی این برنامه، ایجاد آن چه داریوش خط «آریایی» مینامد (یعنی خط میخی پارسی باستان؛ بسنجید با DB 4.88-89) و سادهترین سامانهی خط میخی که آثاری روشن از طرح و ساخته شدن بر پایهی نشانههای خط میخی اورارتویی را در بردارد (M. Mayrhofer, "Uber die Verschriftung des Altpersischen," Historische Sprachforschung 102, 1989, p. 179) بود. هر چند این خط صرفاً «تشریفاتی» بود و تنها برای نگارش سنگنبشتههای رسمی استفاده میشد، با وجود این، خط مذکور در ساخت هویت اختصاصی و ممتاز امپراتوری پارسی سهیم بود.*
جشن امردادگان :
امرداد روز در امرداد ماه که روز هفتم است جشن امردادگان می باشد و به تاریخ خورشیدی برابر ? امردادماه است این جشن متعلق به امشاسپند امرتات که مظهر جاودانگی و تندرستی و دیر زیستن است .قبل از هر چیز باید درباره واژه اشتباه مرداد توضیح داده شود؛واژه اوستایی امرداد امرتاته amertata است که به معنای بی مرگی است و اگر الف آن را که پیشوند نفی است از قلم بیاندازیم معنی آِن عوض شده و فرشته بیمرگی و جاودانگی به دیو نیستی و مرگ تغییر شکل می دهد .زیرا همانطور که امرداد به معنی بی مرگی است مرداد معنی مرگ می دهد .بنابراین شایسته است که این کلمه را امرداد بخوانیم.بطوریکه در بحث امشاسپندان توضیح دادیم این فرشته نماینده آخرین مرتبه کمالاتست . صفات پاک فرشته امرداد و توجه او نسبت بآبادی زمین و پاکی و نظافت بطور مشروح بیان شد نظر بهمان صفات پاک و پسندیده است که ایرانیان این روز را جشن می گرفتند و به شادی می پرداختند و خود را برای پیروی از فرشته مذکور آماده می ساختند .ابوریحان در صفحه ??? ترجمه فارسی آثارالباقیه می نویسد ((مرداد ماه روز هفتم آن مرداد روز است و آنروز را بواسطه اتفاق افتادن دو اسم با هم جشن می گرفتند معنای مرداد آنست که مرگ و نیستی نداشته باشد مرداد فرشته ایست که بحفظ گیتی و تربیت غذاها و دواها که اصل آن نباتات است وزائل کننده گرسنگی و ضرر و امراض می باشد موکل است))
نیاکان ما در این روز به باغها و مزارع خرم و دلنشین می رفتند و پس از نیایش به درگاه اهورامزدا این جشن را با شادی و سرور در هوای صاف و در دامن طبیعت برگزار می کردند.جشن امردادگان بر تمامی ایرانیان فرخنده باد.
نامهای مردان ایرانی
مهرک نام شاپور اول
نیکا نام رودخانه ای در ایران
روشاک از سرداران مبارز در برابر اسکندر گجستک
سام پدر بزرگ رستم
سپنتا نامی مقدس در ایران باستان
شهداد داده شده از شاه
شایگان مرد بزرگ
سیاوش فرزند کیکاوس - شخصیت اسطوره ای ایرانیان
سورنا رهبر نظامیان ایران در زمان اشکانیان
اوتانا هم پیمان داریوش اول
وارتان یکی از شاهان ایران
آریانا متعلق به نسل آریا
اشکان شاهان سلسله اشکانیان
بکتاش شاه خوارزم
دادمهر فرستاده شهر از طرف فرشته مهر
فرهود پسر زیبا
گشتاسب از شاهان ایران باستان
هیراد ظاهر سالم و زیبا
هیتاسب از فرمانده هان داریوش بزرگ
جاماسب حکیم و فیلسوف ایرانی و داماد زرتشت اسپنتمان
جویان از شخصیت های شاهنامه
کیخسرو از شاهان پیشدادی - فرزند سیاوش- نوه کیکاوس
کیان ستاره
نیوتیش برادر کوچک اشو زرتشت
مهراشک نام ایرانی
مهرساد نام ایرانی
مکابیز نام ایرانی
نرسی از شاهان ساسانی
کورش بنیانگذار شاهنشاهی و حقوق بشر جهان
خشایار شاهنشاه ایران و فرزند داریوش بزرگ
کامبیز یا کمبوجیه یا کامبوزیا فرزند کورش بزرگ
جمشید سومین شاه پیشدادی در حدود 6000 سال پیش
هیربد روحانی گذشته ایران در زمان زرتشت
هژیر یکی از پهلوانان ایرانی
فَرَوَهَر نماد مقدس انسان بالدار از دوره ما قبل زرتشت
فریان نام یکی از شاهان گذشته
دارمان خسرو پرویز شاه ایران
داریوش شاه شاهان - شاههنشاه بزرگ تاریخ ایران
کارن فرزند کاوه - شخصیت ایرانی در شاهنامه- یکی از خاندانها
برسام به معنای آتش بزرگ
بامشاد از موزیسین های دوره ساسانی
بامداد پدر مزدک
آریارمن از نخستین پادشاهان ایران در 2600 سال پیش - نیای داریوش
آرتاباز یکی از فرماندهان کورش بزرگ
ارشان شاهزاده در نزد ایرانیان و فرزند اردشیردوم
ارشام نام پدر بزرگ داریوش بزرگ
اردشیر بنیانگذار سلسله ساسانیان - اردشیر بابکان
اردوان نام شاهان پارتی و برادر داریوش اول
اردا نام کشیشی در زمان ساسانیان
ارشاما نام پدر بزرگ داریوش اول
ارشک نام اولین پادشاه سلسله اشکانیان
آرش نام قهرمان وطن پرست ملی ایران
آراد نام فرشته
آرآسب نام کورش اول
انوشیروان نام پادشاه دادگستر ایران
انوش جاودانه
اَفشین نام یکی از شاهزادگان ساسانی که به بابک خرمدین خیانت کرد
آبتین شخصیتی در شاهنامه - پدر فریدون
آترین نام یکی از پادشاهان خوزستانی در زمان داریوش بزرگ
آرتاباز نام فرمانده ارشد گردونه های کورش بزرگ
آرتام نام والی فریگیه در زمان کورش بزرگ
آریاداد برخواسته از نسل آریا - داده شده آریایی
آرتین نام هفتمین پادشاه ماد
آریا نام فرمانده ارتش کورش بزرگ در جنگ کوناکزا
آریامس آریای بزرگ - از شاهزادگان سغد در زمان اسکندر گجستک
آریامهر دارنده مهر - از سرداران داریوش سوم
آریوداد ایرانداد اوستا
آیوت یکی از بهدینان در فروردین یشت
آرتامن از همپیمانان داریوش بزرگ در براندازی بردیا
ارشکان کنیه فرهاد دوم و اردوان دوم شاهنشاه اشکانی
آریومهر از سرداران داریوش سوم
اوراش فرزند کوچک اردشیر شاهنشاه ایران
بابک بابک خرمدین تندیس وطن پرستی ایرانیان
باربَد نوازنده و رامشگر مشهور خسرو پرویز شاهنشاه ساسانی
برتهم از سرداران نامی ایران
برسام از سردارن یزدگرد شاهنشاه ساسانی
بیارش کی بیارش - همان آرمین شاهنامه
پاپَک دبیر انوشه روان دادگر و بنیانگذار شاهنشاهی ساسانی
پاردیک پدربزرگ ساسان بنوشته کتیبه کعبه زرتشت
پِدرام نبیره سام - بدرود - شادباش
پرهام از نامهای ایران باستان - تازی شده اش ابراهیم
پِرشان از نامهای اوستایی به معنی رزمجو
تنسر بزرگ روحانی زرتشتی که اوستا را گرد آوری کرد
تهمتن بزرگ پیکر و دارنده اندام نیرومند
تیرداد پادشاه رمنستان- پادشاه اشکانی
تیگران از سرداران نامی خشیارشا - پادشاه ارمنستان
چوبین کنیه بهرام سپهسالار ارتش هرمزد انوشیروان
خسرو در اوستا به معنی نیکنام - شاهنشاه ساسانی
دارا نهمین پادشاه کیانی - پسر رستم - داریوش
دانوش دیانوش دوانوش - دارنده جاودانگی
راتین رادترین-با داد و دهشترین-از سرداران ارشیر دوم
رسام نام پیکرنگار بهرام گور شاهنشاه ایران
رامین از فرزندان کیخسرو و برادر رامی
روزبه در پهلوی روژوه- وزیر بهرام شاهنشاه ساسانی
روشاک از سرداران ایرانی در جنگ با اسکندر گجستک
زوپیر همپیمان داریوش بزرگ که گوش و بینی خود را در فتح بابل برید
ژوپین نام فرزند کیکاوس
سامیار از نامهای کهن زرتشتی ایران
شاهین سردار بزرگ خسرو پرویز از خاندان وهمنزاد
شهروز وزیر شاهنشاه شاپور
شیراک پدر هرمزد - نگارنده کعبه زرتشت
فَربُد به معنی راست و درست
فرمنش از پادشاهان ایرانی در گرجستان
کیارش دومین پسر کیغباد- پسر کی اپیوه
کیانوش برادر فریدون شاه پیشدادی
کیانمهر کیامنش - کیافر - کیانزاد
لیشام از وطنپرستان دیلمی
مازیار از سرداران مادی کورش بزرگ - ماه یزد یار - همسنگر بابک
مزدک از نامهای دوران هخامنشی - آفریننده مزدا - آئین آورنده مزدکیان
مهراب پادشاه ایرانی در کابل و پدر رودابه
مهران همان میتران پهلوی - از خاندانهای اصیل ساسانی
نیوتیش برادر کوچک اشو زرتشت
آئیریک نیای یازدهم زرتشت
آئین کیش - راه و روش
آئین گُشنَسب سپهبد ایرانی در نبرد با بهرام چوبینه
آپاسای منشی شاهنشاه شاپور یکم ساسانی
آتروترسه پسر اسفندیار
آتروپات سردار ایرانی که والی آذربایجان بود - سردار داریوش
آترونوش آذرنوش - پاکدین زرتشتی
آرتاپارت نگهبان ویژه کوروش بزرگ
آرتام یکی از والی های شهنشاهی کوروش بزرگ
آرتین هفتمین پادشاه ماد
آریاز راهنما و راهبر - نامی اوستایی
آروکو فرزند کوروش هخامنشی
آریابد نگهبان و سردار سرزمینهای آریایی
آریاراد پسر آریامنش پادشاه کپدوکیه
آیوت یکی از بهدینان زرتشتی
ائیریه من ایران منش در روزگار ساسانی
ادیشه نامی پهلوی - از سرداران کورش بزرگ
اَرتاریا پسر خشایارشاه
اَرتامن از متحدین داریوش بزرگ بر ضد مغ دروغین
اَرتاوند فرمانده ناوگان خشیارشا
اَرتور در کتاب ماتیکان هزاردستان از برزگان بوده است
اَرتَمَن یکی از سرداران ماد در روزگار کوروش
اَرتَبرزین در اوستا یعنی برترین راستی - سرداری هخامنشی
اَردین راستین و بزرگوار
اَرزین فرمانده امپراتوری ایران در حمله اسکندر گجستک
اَرسیما نماینده داریوش سوم برای گفتگو با سکندر ملعون
اشتوکان نامی اوستایی و رقیب زریر
اشاداد کسی که از راستی و نیکی سود جسته است
اُمید در پهلوی اُمیت - از نویسندگان دینکرد زرتشتیان
اُوَرَش پسر اردشیر سوم
اُورداد از سرداران کوروش بزرگ
باتیس ازسرداران داریوش سوم در حمله اسکندر گجستک
باوَند از سپهبدان مازندران
بَردیا - بَردیه فرزند کوروش بزرگ
بروسا پدر بهرام - از موبدان یزد
بَستام برادر زن هرمز چهارم ساسانی
بهداد نیک آفریده شده
به رَوِش نیکترین راه - بهترین انتخاب زندگی
بیارش کی بیارش - همان آرمین شاهنامه
پوریا از پهلوانان ایران زمین
پویان جستجو کننده راستی و درستی
تورک پسر شیدسب پادشاه زابلستان از نوادگان جمشید شاه
تیران پسر اردشیر سوم پادشاه اشکانی ارمنستان
جهانگیر پسر رستم ذال
چوبین کنیه بهرام سپهسالار ارتش هرمزد انوشیروان ساسانی
داتام فرمانده ایران در کاپادوکیه
داریو از پادشاهان ایرانی در زمان پایان دوران سلوکیان
دانین از خاندانهای ایرانی
دیااکو پادشاه ماد ایرانی
راتین از سرداران اردشیر دوم - رادترین مرد
رام برزین پیشکار دربار انوشیروان دادگر
رایش پسر زادشم
رتوشتر برادر بزرگ اشو زرتشت
ریوشاد نامی ایرانی
ژوبین پسر کیکاووس
سپند مهر در اوستا سپنته میتر - قاتل خشایارشا
سپهرداد در اوستا سپیتریدات - داده خداوند
سپیتا از درباریان آستیاگ ماد
سروش گوش دادن به صدای وجدان - پیک ایزدی در دین بهی
سهراب تابش سرخ - پسر زال
سیامک پسر کی کاووس
سینا در اوستا سَئنا - از پیروان زرتشت
شاه بهرام نام زرتشتیان امروزی - نام بهرام گور
شروین از شاهان باوندی
شهروی چهره شاهانه - از موبدان ساسانی
شیروان از شاهان شیروانی ایران
شیروی از شاهان ساسانی
فرامین از پادشاهان ساسانی
فرزام لایش و شایسته
فرزین نامی ایرانی
فَرَه وَشی سمبول ملی ایرانیان همان فَرَوَهَر است
فرورتیش دومین پاشاه ماد در بیستون نیز نامش هست
فرهاد نام بسیاری از شاهان ایرانی - فرهاد عاشق شیرین
کارین از خاندانهای اصیل ایرانی همان کارن
کامیار نامی ایرانی
کُردان پسر مرزبان
کی آرمین پسر کی قباد
کیازند نامی ایرانی
کیانوش برادر شاه فریدون پیشدادی
کیوان پسر موبد سروش
کیومهر نامی ایرانی
گودرز پسر گیو
لُهراسب پسر کیخسرو شاه کیانی
مانی نقاش دوره ساسانی که دعوی پیغبری کرد
مِهربُد نامی از دوره هخامنشی
مهیار نامی ایرانی
نیما از دانشمندان ایرانی
ورجاوند نورانی - مقدس - دارای احترام
وَندا امید - آرزو - سپهبد تبرستان
وَهرام نامی پهلوی - همان بهرام
ویسپار هم پیمان داریوش بزرگ در براندازی مغ دروغین
هُرمُز نام بسیاری از شاهان ایران
هومان پسر ویسه و برادر پیران
نامهای بانوان ایرانی
افرا ستایش کردن
افشید شکوه خورشید
آلیش قابل اشتعال
الیا نام گل
آمیتریس نام دختر داریوش دوم و همسر خشایارشا
آموتیا نام دوشیزه در زمان زندیه
آناهیتا نام فرشتگان اهورامزدا
آندیا همسر اردشیر اول
آنیتا نام دختران در زمان زند- به معنی پرورش گیاه
انوشا خوشحالی و سرور و شادی
انوشک نام زنان در زمان ساسانیان- به معنی جاوید و ابدی
انوشه نام زنان در زمان ساسانیان- به معنی جاوید و ابدی
آرا آراستن و زیبا کردن
آرمیلا نام دختران در ایران باستان
آرمیتان شخصیتی در شاهنامه و دختر جمشید
آروشا درخشان - نورانی - باهوش
آرتا نام شهر در زمان زند که به روی دختران میگذاشتند
ارنواز شخصیتی در شاهنامه و دختر جمشید
آرتمیس گوینده راستی- نام دریاسالار زن
آرتنوس صادق - راستگو - نام دختر داریوش
آسا نام دختر شاپور دوم ساسانی- بزرگ و علیحضرت
آتاناز نامی ایرانی
آتنا نامی ایرانی
آتوسا دختر کورش بزرگ همسر داریوش بزرگ مادر خشیار
آتوشه نام عمه یا خاله شاپور شاه
آوید نامی ایرانی
آویسا آب پاک و تمیز
آیدا همچون ماه و مهتاب
آیدان چهره زیبا همچون ماه - آیسان
آیلا نور ماه و مهتاب- آیناز
پرشه جرقه - دختر ایرانی
پروشات همسر داریوش دوم
ردیمه همسر کمبوجبه - شاهزادگان هخامنشی
رکسانا دختر داریوش دوم
سپنتا مقدس ایرانی
وانوشه نام گل
آذرمهر آتش مقدس ایرانیان- آذرمینا
آذرنوش نام زنان ساسانی و همچنین آتش مقدس ایران
آزیتا نام شاهزاده - ملکه و پرنسسز در ایران
برسین دختر داریوش سوم که اسکندر با او ازدواج کرد
بهنوش خوش مشرب - مطبوع - دلپذیر
بهشید نامی ایرانی به معنی بهترین روشنایی
بیتا زیبا و خوش چهره
کاساندان همسر کورش بزرگ
چیستا زنی که دارای مقام روحانی و مقدس در ایران بوده
دل آسا نامی ایرانی
درسا همچون مروارید
الیکا مادر زمین - شکوفه - نام دهی در شما ایران
الیزه نام مکانی در رودبار
المیرا فدا کننده
اریکا مرتبط با زمین
اِستاتیرا همسر داریوش سوم
ایرسا رنگین کمان
کیانا برخواسته از نسل کیانیان
لبینا نام یکی از قسمتهای موسیقی کهن ایران
لیدا مهسان - مهسیما – مهسو- مهرشید
مهشید مهسان - مهسیما – مهسو- مهرشید
ملیسا مرهم - نام زنبور عسل در یونانی
ماندان ماندانا - مادر کورش بزرگ - همسر کمبوجیه اول
مرسده ملکه در ایران
میترا فرشتگان مقدس ایران باستان
نازنوش نامی ایرانی
نیسا دختر یکی از شاهان پارتی
نیوشه نیوشا- گوش دهنده- نوشه
نوشا پرنس در زمان ساسانیان
پانته آ شاهزاده ای که اسیر کورش بزرگ شد
پریساتیس همسر داریوش دوم و نام شاهزادگان
پارمیس دختر ارشد کورش بزرگ
رُدگون مادر داریوش اول - پرنس در اشکانیان
ساینا سیمرغ
تینا عاشق نوازش
ویرا ویشکا- ویدا - ویستا
آبنوش از زنان ویس و رامین
آپاما دختر سپیتمن سردار ایرانی
آرتادخت وزیر خزانه داری اردوان چهارم اشکانی
آرتیستون دختر کورش بزرگ - زن داریوش
آرگون شهبانوی اردشیر یکم هخامنشی
ارشانوش از نام نامه نخعی
برسین زن ایرانی اسکندر گجستک
پارمیس دختر بردیا - نوه کورش بزرگ
پروشات در اوستایی به معنی بسیار شاد
پریزاد زن داریوش دوم هخامنشی
پورچیستا پردانش-دختر زرتشت-زن جاماسب
جاماسبه شهبانوی اردشیر درازدست
چیستا فرشته دانش و خرد
رائیکا پسندیده و دوست داشتنی
رادنوش بانوی شهرین
سپاکو زن مهرداد چوپان که کورش بزرگ را تربیت کرد
فرنو مادر بزرگ اشو زرتشت
فرگون نام زنان در ایران باستان
کتایون زن کیگشتاسب در شاهنامه
میترادات دختر مهرداد پادشاه اشکانی
نیسا دختر مهرداد و خوهر میترادات اشکانی
نیشام نام فرشته نگهبان آذرخش
نوشید نام مادر مانی نقاش که خود را پیامبر نامید
وستا پردانش - دختر پاکدامن و با اصل و نسب
ویدا در اوستایی ویستا - پر دانش و فرهنگ
هما هفتمین پادشاه کیانی - دختر کیگشتاسب
یاسمین پهلوی یاسمن - نوعی گل- دختری در ویس و رامین
آتری به معنی آتش - از نامهای باستانی
آپامه خوشرنگ و زیبا - دختر اردشیر دوم هخامنشی
آرتا از نامهای باستانی
آندیا زن اردشیر درازدست شاهنشاه هخامنشی
ارشین از شاهدخت های هخامنشی
ارشنوش نام نامه نخعی - نام باستانی
افروز از نامهای پهلوی
ناهید اناهیت - اناهیتا - فرشته آب
بهرو بهشاد - بهرخ - بهتاب
پردیس باغ و بهشت - واژه پارادیز انگلیسی از همین است
پریوش پریزاد - پریسا - پریداد - پری تن
تارا ستاره
تناز مادر لهراسب - دختر آرش کمانگیر
آذرگون دختران در زمان اشکانی ویس و رامین
آذرمهر آتش مهر
آرتونیس دختر ارته باذ و خواهر برسین
آرمه ئیتی فروتنی - پاکی - نگهبان زمین
آذرمیدخت دختر همیشه جوان - دختر خسروپرویز - زنی که شاه شد
آسیمن نامی پهلوی که همان سیمین امروزی است
آماستریس دختر داریوش سوم
اَدرک دختر یزدگرد سوم ساسانی
اَردویسور فرشته آب در ایران باستان
آرته دخت شهبانو اشکانی همسر اردوان
اَرشیت دوست ترین - نامی از دوره هخامنشی
اَمِستریس شهبانوی خشایارشا
اوراشی زن پسر سیامک
بینا دانا و بیننده
دینا نامی ایرانی
پُرشاد خواهر داریوش سوم هخامنشی
پری ویس دختری در ویس و رامین
توشنامئیتی فرشته مهر و دوستی
تیتک از نامهای زرتشتیان امروزی
مهر نوش نامهای رایج امروزی
داماسپیا شهبانوی اردشیر یکم
رائیکا پسندیده و دوست داشتنی
راتا فرشته بخشش و مهربانی در وندیداد
زرشام دختری از خاندان جمشید
سپاکو همسر مهرداد چوپان که کوروش بزرگ را پرورش داد
سَتوِش ستاره باران در زبان پهلوی
سریرا زیبا - خوش چهره
سندوس خواهر خشایارشاه
سی سی کام کامروا - مادر داریوش سوم - دختر اُستان برادر اردشیر دوم
سیندخت دختر مهراب پادشاه کابل
شراره از نامهای رایج امروزی
شاهیده پارسا - پرهیزکار
شیددخت دختر روشنایی و نور
فرنوش از نامهای رایج امروزی
گلدیس از واژه اوستایی دَئسه به معنی همچون گل
ماندوی شهبانوی اردشیر سوم شاه ارمنستان
مهدیس از ماه دیس گرفته شده است به معنی گل چهره
مهرو به معنی چهره ای همچون ماه
مهدخت به معنی دختری همچون ماه
مهر آریا مهر دختر آریایها
مهر آئین کیش مهر ایرانی
میرتو از زنان شاهنشاهان هخامنشی
نائیریکا بانوان پارسا در دین زرتشتی
نوشید مادر مانی نقاشی در دوره ساسانی
نِیشام فرشته نگهبان آذرخش
ورتا نامی پهلوی به معنی گل
ویس معشوقه رامین در دوره شاهنشاهی اشکانیان
هورام واژه ای پهلوی به معنی خوش رام - خنده رو
یوتاب خواهر آریوبرزن - زنی سردار در آذرآبادگان
آریا ناز نامی ایرانی
نبرد قادسیه نخستین جنگ بزرگ ایران و عرب
نبرد قادسیه نخستین جنگ بزرگ ایران و عرب است که در سال چهاردهم هجری بوقوع پیوست قادسیه نام قریه ای بود که در پانزده فرسنگی شهر کوفه در عراق قرار داشت.
فتحی که بدینوسیله نصیب اعراب شد ، یک پیروزی قطعی بود و موجب گردید تا ایرانیان بکلی روحیه ی نظامیگری خود را از دست بدهند. در این نبرد درفش کاویانی پرچم مشهور ایران بدست دشمن افتاد. بموجب روایتی ، ضرار بن الخطاب که پرچم مزبور را بدست آورده بود آنرا به سی هزار دینار فروخت ، در صورتیکه بهای واقعی گوهرهای آن به یکصد و بیست هزار دینار سر می زد.
سقوط نهاوند در سال 21 هجری ، چهارده قرن تاریخ پرحادثه و باشکوه ایران باستان را که از هفت قرن پیش از میلاد و تا هفت قرن پس از آن کشیده بود و هزاران سال تاریخ استوره ای باشکوه و اسرار آمیز ، پایان بخشید. این حادثه فقط سقوط دولتی باعظمت نبود ، سقوط دستگاهی فاسد وتباه بود. زیرا در پایان کار از پریشانی و بی سرانجامی درهمه کارها فساد و تباهی راه داشت. جور و استبداد خسروان ، آسایش و امنیت مردم را عرضه خطر می کرد وکژخویی و سست رایی موبدان اختلاف دینی را می افزود.
در حادثه ی عظیم سقوط و اضمحلال ساسانیان در واقع وضع اخلاق و دین به چنان پایه ای تنزل کرده بود که جز سقوط و شکست انتظاری نمی رفت. در گیرودار عجیبی که پس از دوران شیرویه در ایران پدید آمد ، دیگر ساسانیان چیزی نداشتند که عامه را بخود دلبسته کند و یا کسی را بخاطر خود به فداکاری وا دارد. با سقوط پی در پی شاهان ، فره ایزدی به سستی گراییده و هیبت و ارج خود را از دست داده بود. آزمندیهای حکام و فرمانروایان با فساد و اختلاف موبدان و روحانیان دست به دست هم داده ، علایق و عقاید کهن را به سستی کشانده بود. شاهان همواره از استیلای دشمنان پریشان خاطر بودند و از اندیشه ی سقوط و بیم جان آرام و قرار نداشتند. فرمانروایان شهرهای مرزی که امید به بقای دولت مرکزی را از دست داده بودند ، از ابراز نافرمانی نسبت به آن دستگاه بیمی بخاطرراه نمی دادند. تفرقه و تشتت اخلاقی ، بیشتر خردمندان و دوراندیشان را نگران حادثه ای شگرف ساخته بود که دیر یا زود میبایستی رخ نماید و از پرده بدر آید.
ازیک سو سخنان مانی و مزدک در عقاید عامه رخنه می انداخت و ازدیگر سوی نفوذ دین ترسایان در غرب و پیشرفت آیین بودا در شرق قدرت آیین زرتشت را می کاست. و موبدان حکومتی اجازه هیچگونه اصلاحی در دین را نمیدادند . کیش زرتشت از مسیر اصلی خود منحرف شده بود ، دیگر این آیین با آنچه که اشو زرتشت گفته بود زمین تا آسمان فرق کرده است ، بیشتر از آنکه سخنان پیامبر آریایی ، زرتشت در آن دیده شود ، بنظر می رسد که سخنان پیامبران سامی نژاد تاثیر بیشتری پیدا کرده . وحدت دینی دراین روزگار تزلزلی تمام یافته بود. ضعف و سستی نمی توانست در برابر هیچ حمله ای تاب بیاورد.
دستگاهی پریشان و کاری تباه بود که نیروی همت و ایمان ناچیزترین وکم مایه ترین قومی می توانست آن را از هم بپاشد و یکسره نابود و تباه کند. بوزنطیه ـ چنان که امروز می گویند : بیزانس ـ که دشمن چندین ساله ی ایران بود نیز از بس خود درآن روزها گرفتاری داشت نتوانست این فرصت را به غنیمت گیرد و عرب که تا آن روزها هرگز خیال حمله به ایران را نیز درسر نمی پرورد جرات این اقدام را یافت. خبرهای راجع به ضعف و نابسامانی داخلی و نبودن شاهان و فرمانروایان کار آزموده و کاردان پیوسته بگوش خلیفه ی اول می رسید و او با جرات یافتن از این مژده های امید بخش ، بیش از پیش برای حمله بر متصرفات ایران اشتیاق پیدا می کرد و در اجرای این مهم مصمم می شد.
بدین ترتیب ، کاری که دولت بزرگ روم با آیین قدیم ترسایی نتوانست درایران از پیش ببرد ، دولت خلیفه ی عرب با آیین نورسیده ی اسلام از پیش برد.
مسلمانان در این نبرد ( عین التمر ) نیز چون جنگهای پیشین پیروز شدند و هماورد انشان پای به فرار نهاده در قلعه ی عین التمر موضع گرفتند و مدت چهار روز ایستادگی کردند. مهران (سردار ایرانی ) پس از چهار روز مقاومت ، از خالد زنهار خواست. خالد قبول این پیشنهاد را مشروط بدان دانست که همه ی مردم قلعه بدون قید و شرط تسلیم مسلمانان شوند. مهران که چاره ای جز پذیرفتن این شرط نداشت ، با کسان خویش از قلعه بیرون رفت. خالد آن مردم را به بردگی گرفت و مسلمانان اموال و دارایی های آنانرا تصاحب کردند.
خیانت نیز چنان بود که درکنار فرات ، یک جا ، گروهی ازدهقانان جسر ساختند تا سپاه ابوعبیده به خاک ایران بتازد ، و شهرشوشتر را یکی از بزرگان شهر به خیانت تسلیم عرب کرد و هرمزان حاکم آن ، بر سر این خیانت به اسارت رفت. در ولایاتی مانند : ری ، قومس ، اصفهان ، جرجان و طبرستان ، مردم جزیه را می پذیرفتند اما به جنگ آهنگ نداشتند و سببش آن بود که ازبس دولت ساسانی دچار بیدادی و پریشانی بود کس به دفاع از آن علاقه ای و رغبتی نداشت . ترس و وحشت از دژخیمی و وحشی گری عرب بی رحمی و شقاوت در کشتار خود وحشتی سخت در دل مردم ایجاد کرده بود .
از جمله آورده اند که مرزبان اصفهان فاذوسبان نام مردی بود باغیرت ، چون دید که مردم را به جنگ رغبت نیست و او را تنها می گذارند ، اصفهان را بگذاشت و با سی تن از تیراندازان خویش راه کرمان پیش گرفت تا به یزدگرد شهریار بپیوندد اما تازیان در پی او رفتند و بازش آوردند و سرانجام صلح افتاد ، برآن که جزیه بپردازند و چون فاذوسبان به اصفهان باز آمد ، مردم را سرزنش کرد که مرا تنها گذاشتید و به یاری برنخاستید سزای شما همین است که جزیه به عربان بدهید. حتا از سوارن بعضی به طیب خاطر مسلمانی را پذیرفتند و به بنی تمیم پیوستند . چنان که سیاه اسواری ، با عده ای از یارانش که همه از بزرگان سپاه یزدگرد بودند چون کر و فر تازیان بدیدند و از یزدگرد نومید شدند به آیین مسلمانی گرویدند و حتا در بسط و نشر اسلام نیز اهتمام کردند.
همین نومیدیها و ناخرسندیها بود که عربان را درجنگ ساسانیان پیروزی داد. در واقع این فتح نهاوند در آن روزگاران پیروزی بزرگ برای اعراب بود و سقوط شکست برای ایرانیان .
باید دانست که یکی از علل سقوط سریع حکومت ساسانیان ، نزدیک بودن پایتخت آن دولت به جزیره العرب و سهولت دستیابی اعراب بر آن شهر با شکوه بود. یکی دیگر از اسباب این سقوط خیانت بعضی از سرداران و بزرگان ایران به شاه مملکت بود. بنا بر نوشته ی بلاذری ، در جنگ قادسیه چهار هزار تن از ایرانیان تحت فرماندهی دیلم راه خیانت در پیش گرفته بی آنکه وارد جنگ گردند ، تسلیم تازیان شدند.
پیشینه اوستا
در جهان راه فقط یکیست وان راه اشایی , یعنی راستی و درستی و پویش راه حق است که دیگر راهها همه نادرست و بی راهه است. ( یسنا, هات 72 بند 11)
همان گونه که می دانید اوستا سرگذشتی بس دراز دارد , در فراز و نشیب طولانی زندگی خود , بارها مورد تاراج و غارت قرار گرقت . در زمان جنگ های طولانی ایرانیان با تورانیان , یونان ,تازیان وحشی و پس از ان در دوران سلسله های ترک و تعصب انها بارها سوخته شد و در انهدام ان بسیار کوشیدند .
اما همچنان که ملت ایران و ایران زمین زنده و بر جای ماند , فرهنگ نیرومند و پایای این مرز و بوم و در راس ان اوستا نیز با تمام ناملایمات ماندگاری داشت .
اوستا از شمار جلوهای کهن روزگار و عمیق از این فرهنگ ناب پارسیست . در زمان ساسانیان در زنده کردن و نوشتن و تدوین ان کوشش فراوان شد , در 21 نسک فراهم شد , اما اوستای کنونی که در اختیار ماست پنج فصل دارد که شامل : ( ویسپرد – یسنا – یشتها – وندیداد – خرده اوستا ) می باشد.
بهآذین، داریوش. "مراسم ازدواج زرتشتیان". دوره 8، ش 85 (آبان 48): ص 58-60.
خلاصه: تأکید بر امر ازدواج ، مراسم ازدواج زرتشتیان: از مراسم خواستگاری تا مراسم پاگشا.
مراسم ازدواج زرتشتیان
از : داریوش به آذین
در آئین ایران باستان از لحاظ نظم کارهای اجتماعی و جلوگیری از مفاسد اخلاقی ، درباره زناشوئی تأکید زیاد شدهاست. زرتشت در اوستا برای ازدواج و تشکیل خانواده منزلت والائی قائل گردیده میگوید:
« مردی که زن دارد بر آنکه چنین نیست فضیلت دارد.»
عجیب این است که هنوز هم زرتشتیان که تعداد کل آنها در دنیا 280 هزار نفر و در ایران 23 هزار نفر میباشند پس از گذشت قرنها مراسم مربوط به ازدواج خود را محفوظ داشته و بر طبق سنتهای دیرین خود عمل میکنند.
ما در اینجا فقط به مراسم ازدواج زرتشتیان در تهران که با اندک تفاوتی در بین زرتشتیان کرمان و یزد معمول و مرسوم میباشد اشاره میکنیم.
خواستگاری زردشتیان به این طریق است که مادر و خواهر پسر در صورت تمایل خانواده دختر با چند نفر از بستگان نزدیک برای خواستگاری دختر میروند. در اغلب مواقع خانواده پسر نامهای که در خصوص خواستگاری از طرف پسر به عنوان پدر دختر نوشته شده همراه خود میبرند. این نامه را بیشتر برای شگون روی کاغذ سبز رنگ و در پاکتی سبز میگذارند و با یک دستمال سبز و یک کله قند همراه با مقداری سنجد و آویشن1 Avishan به منزل دختر میبرند.2
جواب نامه پسر چند روز بعد از طرف خانواده دختر با همان تشریفات به منزل پسر برده میشود. در این نامه پدر دختر ، موافقت خود را نسبت به وصلت دختر خود اعلام میدارد و بدنبال آن مرحله نامزدی آغاز میشود.
در روز نامزدی پسر به اتفاق اقوام خود به خانه دختر میرود و ضمن بردن حلقه نامزدی هدایائی ( از قبیل کیف ، کفش ، پارچه ، سکه طلا ) به دختر هدیه میکند. اهداء این هدایا توأم با مراسم خاصی است. در جلوی همه این هدایا دو لاله که در داخل هر کدام یک شمع روشن قرار دارد همراه آئینه ، گلابپاش ، یک کلهقند و تعدادی نقل با خود میبرند و بعد از تقدیم این هدایا از طرف پسر به دختر ، آنان حلقه نامزدی را در دست همدیگر میکنند.
چند روز بعد از نامزدی ، اقوام دختر متقابلاً با دو لاله روشن و شیرینی سفید (نقل) و کلهقند سبز پوش ، گل ، پارچه، کراوات و هدایای دیگر به خانه پسر میروند و آنها را به خانواده [58] پسر هدیه میکنند. در این دیدار ، دختر همراه پدر و مادر و اقوام خود نمیرود زیرا اینکار را یکنوع سبکی از طرف دختر میدانند.
پسر میتواند بعد از انجام مراسم نامزدی به خانه دختر رفتوآمد کند ولی با انجام مراسم نامزدی دختر به پسر حلال نمیشود. بعد از مدتی ، که البته به آمادگی دو خانواده بستگی دارد ، روز عروسی را که باید روز نیک و مبارک باشد تعیین میکنند3
چند روز قبل از عروسی ، عروس و داماد و اقوام بسیار نزدیک به خرید وسایل عروسی میروند. از طرف داماد لباس عروسی (کیف و کفش ، چند قواره پارچه ، زیورآلات و لوازم آرایش...) و از طرف دختر لباس دامادی و هدایای دیگر ( از قبیل کفش ،کراوات ، دگمه سردست…) خریداری میشود. دو سه روز قبل از عروسی از طرف اقوام عروس جهیزیه را به خانهای که باید عروس و داماد با هم در آن زندگی کنند میبرند و خانه را به سلیقه خود تزئین و آماده میکنند.
همچنین در این روز ضمن بر پا کردن جشن کوچکی با نخی که از طرف خانواده دختر فرستاده شده رختخواب عروسی به وسیله خانواده پسر دوخته میشود.
عقد و عروسی زرتشتیان در یک روز انجام میگیرد. روز عروسی ، عروس و داماد و اقوام نزدیک قبل از غروب برای انجام مراسم عقد در معبد حاضر میشوند. در این مراسم در پیشاپیش عروس و داماد ، کتاب اوستا ، دو لاله روشن ، آئینه ، نقل سفید ، انار و تخممرغ بهوسیله اقوام نزدیک به معبد برده میشود. عروس و داماد در جای مخصوصی که در جلوی سفره عقد است مینشینند.
سفره عقد سفره سفیدی است که روی میز گسترده شده در روی آن کتاب اوستا ، آئینه شمعدان ، یک سینی محتوی شیرینی سفید (نقل) گل ، یک مجمر آتش در حالیکه روی آن عود میسوزد ، تخم مرغ ، انار ، قیچی ، ریشه شرابه سبزرنگ (ریشهای که اغلب دور کوسن میدوزند) و یک سینی لورک Lork (آجیل) قرار دارد. روبروی عروس و داماد موبد و کنارشان خانوادههای نزدیک مینشینند. آنگاه مراسم عقد در حضور دو شاهد که یکی از طرف خانواده دختر و دیگری از طرف خانواده پسر میباشد و همچنین یک نماینده که از طرف انجمن زرتشتیان میباشد انجام میگیرد. سپس موبد شروع به خواندن قطعاتی از اوستا نموده و اندرز زناشوئی میدهد. بعد از طرفین میپرسد که آیا به ازدواج با هم راضی هستند یا نه بعد از شنیدن جواب مثبت از طرفین تشریفات ثبت ازدواج در دفتر رسمی رزتشتیان انجام میگیرد و عروس و داماد و شهود آنرا امضاء میکنند بعد از اتمام مراسم عقد ، تخممرغی که در سر سفره عقد بوده به وسیله « دهموبد »4 به پشتبام پرتاب میشود. با اینکار دهموبد حقوقی را که پدر نسبت به دختر خود داشته با قیچی بریده به این تخممرغ مصالحه کرده از خانه بیرون میاندازد به این منظور که پدر دیگر حقی به دختر ندارد.
بعد دهموبد در حالیکه گلاب و آئینه در دست دارد جلو مهمانان آمده ضمن نگاه داشتن آئینه روبروی آنان به آنها گلاب میدهد و یک نفر دیگر که پشتسر دهموبد حرکت میکند به مهمانان شیرینی تعارف میکند. آنگاه دهموبد سینی بزرگ محتوی لورک را برداشته به تقسیم آن بین مهمانان که معمولاً سهم خود را به خانه میبرند میپردازد.بعد از انجام مراسم عقد ، موبد ، عروس و داماد را در معبد سه بار دور آتش مقدس میگرداند5 آنگاه عروس و داماد به مجلس جشن عروسی میروند و بعد از اتمام مراسم جشن ، عروس و داماد به وسیله اقوام نزدیک به خانه داماد برده میشوند.
در جلو در خانه جلوی پای عروس و داماد آتش میافروزند6.
در خانه به مهمانان شربتی بهنام « شربتِ درِ حجله » میدهند. در موقع ورود عروس و داماد به حجله مادرشوهر هدیهای( از قبیل : گوشواره ، انگشتر ، دستبند و سینهریز) به عروس میدهد.
بعد از ورود عروس و داماد به حجله ، در حضور عدهای از زنان خانواده نزدیک آنها ، عروس و داماد به پاشوئی یکدیگر میپردازند. ابتدا سینی را در زیر پای عروس و داماد قرار میدهند. عروس و داماد از ظرفی که محتوی مقداری سبزی چمن ( رنگ سبز در بین زرتشتیها میمون و مبارک بوده و به معنی [59] خرمی و شادی است ) که اصطلاحاً به آن «مرغ»7 یا «مرو»8 و عوام به آن «مور»9 میگویند ، و مقداری شیر و آب که همه با هم مخلوط شده برداشته هر دو پای عروس را با آن میشوید و سپس عروس پای داماد را میشوید بدین منظور که مانند گیاه مرو همیشه زندگی آنها سبز و خرم باشد و مانند آن شیر همواره از گناهان پاک و منزه گردند و مانند آن ریشه مرو بقاء و دوام زندگیشان بیشتر باشد.
در این موقع مدعوین عروس و داماد را تنها میگذارند. عروس و داماد اناری شیرین را که در روی سفره گواه (زردشتیها به عقد گواه میگویند) بوده در اطاق حجله با هم میخورند تا بهاندازه دانههای آن دارای اولاد گردند.
صبح روز بعد رختخواب عروس و داماد بهوسیله خواهر شوهر (یا خواهر زن) بزرگتر جمع میشود. رسم است که داماد سکهای برای خواهر خود در رختخواب میگذارد و خواهر شوهر موقع جمع کردن رختخواب ، آنرا برمیدارد. صبح همان روز نیز از طرف خانواده عروس مقداری ماست (به عنوان روسفیدی ) همراه شیرینی و پشمک (برای شیرینکامی ) به خانوادههای نزدیک عروس و داماد فرستادهمیشود داماد عصر همانروز ( که روز پاتختی است ) قبل از آمدن مدعوین بهوسیله چندتن از مردان فامیل همراه موبد با دو لاله روشن و مقداری شیر که با برگ گل و آب مخلوط میباشد برسر آب روان میرود و بعد از خواندن قطعاتی از اوستا توسط موبد ، آنرا در آب روان میریزد تا بدینترتیب هرگونه آلودگی قبل از زناشوئی او شسته شود و از این به بعد با طهارت و با عفت مثل آب و شیر و گل پاک باشد
در مراجعت داماد برای دستبوسی و تشکر از زحماتی که پدر برای دختر خود کشیده است به خانه پدرزن میرود و با بوسیدن دست مادر و پدر زن خود از زحمات آنها در تربیت دخترشان که حالا زن اوست سپاسگزاری مینماید. پدرزن هدیهای (ساعت و امثال آن ) به داماد میدهد. بعد داماد به خانه خود مراجعت میکند.
در مراجعت داماد ، در مدخل در خانه ، عروس کاسهای از نقل و شیرینی بهعنوان پذیرائی از داماد به سر او میریزد. دراین موقع اقوام و دوستان هدایائی را که قبلاً آماده کردهاند به عروس و داماد میدهند.
آنگاه داماد بهعنوان شیربها اناری را که به آن 33 یا 101 سکه10 زده شده همراه یک جفت کفش به مادرزن هدیه میکند و یک جفت کفش نیز به خواهرزن میدهد.
روز سوم عروسی روز آشرشته است رشته این آش باید بهدست عروس بریده شود و بهدست داماد به دیگ ریخته شود. این آش را نیز ضمن برگزاری جشن کوچکی بین دوستان و اقوام تقسیم میکنند.
رسم است که عروس و داماد قبل از رفتن بهجای دیگر همراه اقوام خود به زیارتگاه و مکان مقدسی بنام « شاورهرام ایزد » Shaverahram eized میروند. بعد از زیارت شاورهرام در یک روز خوب هفته مادر شوهر و پدر شوهر، عروس و پسرشان را به خانه خود دعوت میکنند و موقع ورود آنها هدایائی بهعنوان پاگشا به آنها میدهند. همین عمل را مادرزن و پدرزن نسبت به داماد و دختر خود انجام داده و هدایائی به عنوان پاگشا به آنها میدهند بعد از آن فامیلهای نزدیک عروس و داماد را به خانههایشان دعوت میکنند. گاهی این دعوتها یکسال طول میکشد زیرا عروس و داماد هر هفته در خانه یکی از فامیلها مهمان میشوند. این مهمانیها نیز توأم با تشریفات خاصی است بدین معنی که موقع ورود عروس و داماد یک شاخه گل و گیاه سبزی یا یک دانه انار (یا سیب و یا نارنج) به آنها داده مقداری « آویشن » که با شیرینی و سنجد و بادام و غیره مخلوط است بر سر آنها میریزند و چندین مرتبه با صدای بلند که توأم با خوشحالی است نسبت به عروس و داماد «هبیرو شادباش »11 میگویند. [60]
"پاورقیها":
1- یکنوع گیاه خوشبوی است.
2- دو نوع خواستگاری دیگر در بین زرتشتیان تهران مرسوم میباشد:نوع اول خواستگاری بهوسیله «دهموبد» و نوع دیگر خواستگاری فقط با نوشتن نامه از طرف پسر به پدر دختر انجام میگیرد.
3- به عقیده زرتشتیان بعضی از روزها نیک و مبارک است و انجام بعضی کارها در بعضی روزها ممنوع میباشد. مثل خوردن گوشت در چهار روز هر ماه (وهمن – ماه – گوش – رام). در بهمن ماه نیز عدهای مطلقاً از خوردن گوشت پرهیز مینمایند زیرا که ماه بهمن،ماه اندیشه نیک و آشتی و صلح و خیرخواهی است.
4- ده موبد دستیار موبد بوده و وظیفهاش تنظیم کارها و مراسم مذهبی است.
5- زرتشتیان به آتش به علت روشنائی و خاصیت پاککننده آن احترام فوقالعاده قائلند و آنرا سمبل روشنائی مهر و فداکاری و قبله خود میدانند تا جائیکه به طرف آفتاب و ماه و روشنائی چراغ و آتش نماز میخوانندبدین معنا که صبحها بطرف شرق و عصرها بطرف غرب و شبها به طرف ماه نماز میخوانند.
6- در یزد و کرمان زرتشتیان عروس را با تشریفات خاص به خانه داماد میبرند بدین ترتیب که سمت راست عروس ، خواهر داماد و سمت چپ او خواهر عروس (یا یکی از زنان فامیل عروس) قرار گرفته زنان فامیل در حالیکه صف چهار یا پنج نفری تشکیل دادهاند پشت سر عروس بطرف خانه داماد حرکت میکنند. قافله عروس از جلوی منزل هر زرتشتی عبور کند در پیش پای آن، آتش افروخته بر روی آن اسفند و کندر (شیره درخت کاج و بعضی از درختهای معطر ) دود میکنند.
7- Marg
8- Marv
9- Mavr
10- زرتشتیان بعضی اعداد را مقدس میدانند عدد33 را به علت تعداد فرشتگان و 101 را به علت اینکه نام خدا است مقدستر و محترم تر میشمارند.
11- این کلمه بجای هورای زرتشتیان بکار میرود.
درباره خودم
لوگوی وبلاگ
منوی اصلی
صفحه نخست
پست الکترونیک
صفحه ی مشخصات
خانگی سازی
ذخیره کردن صفحه
اضافه به علاقه مندیها
نوشته های پیشین
پاییز 1387
تابستان 1387 بهار 1387 زمستان 1386 بهار 1386 زمستان 1385 زمستان 1387 بهار 1388 تابستان 1388 پاییز 1388 زمستان 1388 بهار 1389 بهار 89 پاییز 89 بهار 90 زمستان 90 لوگوی دوستان
لینک دوستان
عاشق آسمونی .: شهر عشق :. مذهب عشق پندار نیک دنیای واقعی ::::: نـو ر و ز ::::: حــضــرتــ تــنــهــایــ بــهــ هــمــ ریــخــتــهــ.... آمار وبلاگ
بازدید امروز :19
بازدید دیروز :84 مجموع بازدیدها : 261505 خبر نامه
موسیقی وبلاگ
جستجو در وبلاگ
|