رفتی و قصر خیالم را فروریختی
رفتی و تاروپود عشق را گسستی
رفتی و از رفتنت داغها مانده به این دل
رفتی و از رفتنت گُلها شدند گِل
رفتی و من ماندم و تاروپود از هم گسسته
تاروپود عشق،عشق گذشته
رفتی و من ماندم و خاطرات تلخ و شیرین
رفتی و من ماندم ویاد ان روزهای دیرین
رفتی و ازآن پس نشد ماه تابان
رفتی و ازآن پس نبارید زابر باران
رفتی و از رفتنت خشکیدند جویبارها
رفتی و از ذفتنت پژمردند گلزاران
رفتی و من شدم چون مرغ عشقی تنها
رفتی اما،یادت ماند در دلها
باغ زیتون داری انگاری میون چشمهات زنده می مونه مگه چیزی بدون چشمهات؟
بد به حال اونکه می شه باز اسیر اون نگات اون که می افته به دام چند و چون چشمهات
چشماتو از آبی دریا گرفتی یا درخت؟ قاتی ِ سبزآبی ِ رنگین کمونه چشمهات!
انگاری هرکی میاد اونجا یه جوری گم میشه جنگلهای وحشی مازندرونه چشمهات!
انگاری هرکی میاد اونجا یه جوری مرده, نه؟ احتمالا میدون عاشق کشونه چشمهات!
چند تا عاشق کشتی اینجوری لبات قرمز شده؟ خون چند تا عاشقه روی کلون چشمهات؟
بد نگام کردی نگات مثل یه عاقل به سفیه جونمو از من بگیر اما به جون چشمهات..
من همیشه مخلص اخمهای ناجور توام آخ....نمیفهمم چی میگی با زبون چشمهات
انگاری این شوخیام باز داره کار دستم میده آخه میبینم بازم لبریزه خون چشمهات
هر چی گفتم شوخی بود اما این جدی دوست داری یکی بیاد بله برون چشمهات
دوست داری یکی بیاد بله برون چشمهات
به روی خاطرات من همیشه ردپای تو
اگر چه مانده در دلم سکوت سبز جای تو
چقدر خسته می روی از این دیار گریه زا
کجا بدون سایه ات ؟ کجا بدون من کجا؟
نگاه سرد و مبهمت به روی پلک های من
قدم نمی زند چرا ؟ نمی رسد به داد تن ؟
همین که حرف می زنی بهانه رنگ می شود
همین که شعر می شوم دل تو سنگ می شود
شب از گلایه های من به سوی روز میدود
غروب میکند دلم ؛ به پشت کوه میرود
نفس نمی کشد هوا ؛ قدم نمی زند زمین
سکوت می کند غزل بدون تو فقط همین
هی فلانی می دانی ؟ می گویند رسم زندگی چنین است...
می آیند.... می مانند.... عادت می دهند.... ومی روند.
وتو در خود می مانی و تو تنها می مانی
راستی نگفتی رسم تونیز چنین است؟.... مثل همه فلانی ها....؟
اگر کلمه دوستت دارم قیام علیه بندهای میان من و توست اگر کلمه دوستت دارم راضی کننده و تسکین دهنده قلب هاست اگر کلمه دوستت دارم پایان همه جدایی هاست اگر کلمه دوستت دارم نشانگر عشق راستین من به توست اگر کلمه دوستت دارم کلید زندان من و توست پس با تمام وجود فریاد میزنم دوستت دارم.....
سفری غریب داشتم توی چشمای قشنگت،سفری که بر نگشتم غرق شدم توی نگاهت، دل ساده ی ساده کوله بار سفرم بود،چشم تو مثل یه سایه همجا همسفرم بود،من همون لحظه اول آخر راهو میدیدم،تپش عشق و تو رگهام عاشقانه می چشیدم
درباره خودم
لوگوی وبلاگ
منوی اصلی
صفحه نخست
پست الکترونیک
صفحه ی مشخصات
خانگی سازی
ذخیره کردن صفحه
اضافه به علاقه مندیها
نوشته های پیشین
پاییز 1387
تابستان 1387 بهار 1387 زمستان 1386 بهار 1386 زمستان 1385 زمستان 1387 بهار 1388 تابستان 1388 پاییز 1388 زمستان 1388 بهار 1389 بهار 89 پاییز 89 بهار 90 زمستان 90 لوگوی دوستان
لینک دوستان
عاشق آسمونی .: شهر عشق :. مذهب عشق پندار نیک دنیای واقعی ::::: نـو ر و ز ::::: حــضــرتــ تــنــهــایــ بــهــ هــمــ ریــخــتــهــ.... آمار وبلاگ
بازدید امروز :11
بازدید دیروز :125 مجموع بازدیدها : 261682 خبر نامه
موسیقی وبلاگ
جستجو در وبلاگ
|