کاش میدانستی، بعد از آن دعوت زیبا
به ملاقات خودت
من چه حالی بودم
خبر دعوت دیدار، چو از راه رسید
پلک دل باز پرید
من سراسیمه به دل بانگ زدم
آفرین قلب صبود، زود برخیز عزیز
خاطرم را گفتم: زودتر راه بیفت
هر چه باشد، بلد راه تویی
ما یک عمر بدین خانه نشستیم وتو
تنها رفتی
بغض در راه گلو گفت:
مرحمت کم نشود
گویا با من بنشسته دگر کاری نیست
جای ماندن چون دگر نیست،
از اینجا بروم
مژده دادم به نگاهم، گفتم:
نذر دیدار قبول افتاده است
و تپش های دلم را گفتم:
اندکی آهسته، آبرویم نبری
عقل، شرمنده به آرامی گفت:
راه را گم نکنیم!!
خاطرم خنده به لب گفت: نترس
نگران هیچ مباش
سفر منزل دوست،
کار هر روز من است
چشم بر هم بگذار، دل تو را خواهد برد
وه چه رویای قشنگی دیدم
خواب، ای موهبت خالق پاک
خواب را دریابم
که تو در خواب، مرا خواهی خواست
که تو در خواب، مرا خواهی خواند
و تو در خواب، به من خواهی گفت:
تو به دیدارمن آ
آه، کاش میدانستی
بعد از این دعوت زیبا به ملاقات خودت
من چه حالی دارم
پلک دل باز پرید
خواب را دریابم
من به میهمانی دیدار تو می اندیشم...
__________________
درباره خودم
لوگوی وبلاگ
منوی اصلی
صفحه نخست
پست الکترونیک
صفحه ی مشخصات
خانگی سازی
ذخیره کردن صفحه
اضافه به علاقه مندیها
نوشته های پیشین
پاییز 1387
تابستان 1387 بهار 1387 زمستان 1386 بهار 1386 زمستان 1385 زمستان 1387 بهار 1388 تابستان 1388 پاییز 1388 زمستان 1388 بهار 1389 بهار 89 پاییز 89 بهار 90 زمستان 90 لوگوی دوستان
لینک دوستان
عاشق آسمونی .: شهر عشق :. مذهب عشق پندار نیک دنیای واقعی ::::: نـو ر و ز ::::: حــضــرتــ تــنــهــایــ بــهــ هــمــ ریــخــتــهــ.... آمار وبلاگ
بازدید امروز :115
بازدید دیروز :212 مجموع بازدیدها : 262021 خبر نامه
موسیقی وبلاگ
جستجو در وبلاگ
|