استان فارس در عصر ساسانی
بازگشت
سنگنبشتهی پارسی میانه- پارتی شاپور یکم در بیشاپور، آغاز عصر ساسانی را در 6/205 م. قرار میدهد. این موضوع دلالت میکند بر این که آغاز تمایلات و کششهای سیاسی ساسانیان در ارتباطی نزدیک با رویاروییهای پارت- روم در دوران Severian، از یک سو، و از سوی دیگر با ستیزه و جدال میان برادران "بلاش" ششم و "اردوان" چهارم قرار داشت. با وجود این، باید در فهم و دریافت این تمایلات بلندپروازنهی ساسانی به عنوان نشانه و دلیل فروپاشی سیاسی در عصر متأخر امپراتوری پارتی، محتاط و هشیار بود. کامیابیهای - همزمان با خیزش اردشیرِ - اردوان در برابر روم (.Dio Cassius, 78.26.3 ff) و مرحله و دورهی طولانی تحکیم و یکپارچه سازی امپراتوری نخستین ساسانی، بیشتر دلالت میکند بر این که پارتها (و خود ساسانیان؟) در آغاز، رویدادهای ناحیهی فارس را به عنوان درگیریهایی که به لحاظ منطقهای محدود به پادشاهی پارسیهای تحت انقیاد بود، ملاحظه کرده و دریافته بودند، و این که برآیند مصیبتبار جنگ "هرمزجان" تنها با نگاه به گذشته اجتناب ناپذیر و حتمی به نظر میآید.
ساسانیان نخستین خود را جانشینان فرمانروایانی میانگاشتند که، مانند خود، از فارس برآمده و بر شاهنشاهی بزرگی فرمان رانده بودند. آنان کاخهای پرشکوهی بنا کردند و اقامتگاههای ارزندهای را پی افکندند. ساسانیان زادبوم خویش را محلی تاریخی، دینی، و دارای اهمیت سیاسی و "اماکن مقدس" مورد حرمت و به جای مانده از "نیاکانشان"، که در این جا مستقر بودند، میپنداشتند. آنان در عین حال، برخلاف هخامنشیان، به "ایران مشترک" بیش از بنیانهای پارسی فرمانرواییشان تأکید کردند؛ و برای زمانی دراز، از الگوی پارتی، که تنها در دوران اخیرتر با سنتهای ساسانی جانشنین شده بود، پیروی نمودند. هر چند نام "فارس" در بالای فهرست ایالتهای امپراتوری، که شاپور یکم در سنگنبشتهاش در کعبهی زرتشت (ShKZ) نام برده، ذکر گردیده است اما قضیه بدین سان بود. عناصر و اصول نوین سیاست ساسانیان نخستین بر تجدید موضع خصمانه علیه روم، تکیه و تأکید بر خصلت "ایرانی" پادشاهی و دین، و نیز بر توسل افزونتر و آشکارتر به ایزدان زرتشتی استوار بود. در زمینهی سیاست داخلی، طوایف وفادار پارتی پیوستگی و ثبات پادشاهی جدید را تصدیق و تضمین کردند، اما اینک با طوایف فارس تکمیل شده بودند و پادشاهی نیز برای خاندان ساسان برآمده از این استان محفوظ بود. اهمیت ویژهی فارس برای تاریخ زرتشتیگری را، که پیشتر روحانی برجستهی ساسانی Kirder در سنگنبشتهاش در سرمشهد (KSM 31) بدان تأکید کرده بود، پژوهشهای نوشتاری جدید باستانشناختی و زبانی و تاریخی گواهی میکند: استان فارس یک حوزهی بسیار بزرگ زرتشتی بود، چنان که روشهای تدفین، و این حقیقت که اوستا برپایهی سنت فارس تصویب و تقدیس گردیده بود، بدان دلالت میکند.
به نظر میرسد که فارس، پیش از اصلاحات خسرو یکم انوشیروان، به لحاظ مقاصد اداری به بخشهای متعددی تقسیم شده بود، این بخشهای کوچک در دوران اخیرتر با واحدهای بزرگتری جانشین شدند که از آنان، اردشیر خره (Ardashir Xwarrah)، بیشاپور (Weh Shabuhr)، داراب، استخر، داراب نو، ارجان (Weh-az-Amid Kawad) به نام شناخته شدهاند. همچنین فارس از جملهی آن استانهایی بود که شاپور یکم مردمان به تبعید آورده از امپراتوری روم را در آن اسکان داد (ShKZ, Parthian 15 ff., Greek 34-36; Chronicle of Se"ert, pp. 220-23). از این رو بود که مسیحیت در فارس سخت ریشه گرفته بود و سرانجام منجر به تأسیس اسقفیهای شد که عنوان نمایندگان آن در گزارشهای ثبت شدهی شوراهای کلیسایی اسقفهای نسطوری آشکار میگردد. در دوران متأخر ساسانی، Rew-Ardashir [ریو اردشیر] (Reshar) مرکز مطران فارس و نیز نقطهی آغازی برای تماس و ارتباط دریایی مسیحی و دسترسی همه سویه به هند بود. فارس در 643 م. پس از مقاومتی سخت، به دست اعراب مسلمان افتاد.*
درباره خودم
لوگوی وبلاگ
منوی اصلی
صفحه نخست
پست الکترونیک
صفحه ی مشخصات
خانگی سازی
ذخیره کردن صفحه
اضافه به علاقه مندیها
نوشته های پیشین
پاییز 1387
تابستان 1387 بهار 1387 زمستان 1386 بهار 1386 زمستان 1385 زمستان 1387 بهار 1388 تابستان 1388 پاییز 1388 زمستان 1388 بهار 1389 بهار 89 پاییز 89 بهار 90 زمستان 90 لوگوی دوستان
لینک دوستان
عاشق آسمونی .: شهر عشق :. مذهب عشق پندار نیک دنیای واقعی ::::: نـو ر و ز ::::: حــضــرتــ تــنــهــایــ بــهــ هــمــ ریــخــتــهــ.... آمار وبلاگ
بازدید امروز :96
بازدید دیروز :21 مجموع بازدیدها : 262219 خبر نامه
موسیقی وبلاگ
جستجو در وبلاگ
|