به حیاطی می اندیشم که درختش ، گلش بوی تن تو را می دهد
آنجا که ماه هم از بوی پونه عاشق می شود
و من در اشتیاق رویش پرواز بال می گشایم
آنجا که فصل ماست
آنجا که هرگز بنفشه خواب ندارد
آنجا که در انتظار خورشید
تکرار نام تو کافیست
آنجا که بوی علف های اشتیاق از سمت شرق خاطرت جاریست
و اضطراب قایق رویاهایم بر آبهای زلال اشک هایم در ستیز
نمی دانم آیا ندای تن خشک تنهائیم را یاد تو پس خواهدم داد؟
آیا گونه های سرخ انتظار
در حس باز شدن درهای صبح از خویش خواهد رمید؟
آیا آن بغض پائیزی که بر پیچک لخت دیوار روئیده است
روزی در بقچه باد خواهد شکست؟
آیا آن ترانه های آغاز گم شده در پس کوچه های خاطره
دوباره در حیاط ما پیدا خواهد گشت؟
در سر چه دارد اینهمه دلتنگی
که بالهای باران غمش را بر حیاط ما گشوده است؟
می بینی حیاط ما چقدر ابریست؟؟؟
(نوشته شده توسط شیده)
درباره خودم
لوگوی وبلاگ
منوی اصلی
صفحه نخست
پست الکترونیک
صفحه ی مشخصات
خانگی سازی
ذخیره کردن صفحه
اضافه به علاقه مندیها
نوشته های پیشین
پاییز 1387
تابستان 1387 بهار 1387 زمستان 1386 بهار 1386 زمستان 1385 زمستان 1387 بهار 1388 تابستان 1388 پاییز 1388 زمستان 1388 بهار 1389 بهار 89 پاییز 89 بهار 90 زمستان 90 لوگوی دوستان
لینک دوستان
عاشق آسمونی .: شهر عشق :. مذهب عشق پندار نیک دنیای واقعی ::::: نـو ر و ز ::::: حــضــرتــ تــنــهــایــ بــهــ هــمــ ریــخــتــهــ.... آمار وبلاگ
بازدید امروز :166
بازدید دیروز :23 مجموع بازدیدها : 261860 خبر نامه
موسیقی وبلاگ
جستجو در وبلاگ
|