دوست داری بگم میخواهم هر روز صبح با صدات بیدار شم بعد بگم با ساعتم بودم ؟ دوست داری بگم چرا رفتی بعد بفهمی با برق بودم ؟ دوست داری بگم هر جا باشی پیدات میکنم بعد بفهمی با دسته کلیدم بودم ؟ دوست داری بگم دوست دارم بعد فکر کنی ... نه دیگه – این دفعه با خودت بودم
یه سنگ کافیست برای شکستن یه شیشه! یه جمله کافیست برای شکستن یه قلب! یه ثانیه کافیست برای عاشق شدن! یه دوست مثل تو کافیست برای تمام زندگی
برف از آسمون خسته می شه, زمستون بهونست برگ از درخت خسته میشه, پاییز بهونست, دلم برات تنگ می شه آف بهونست
می دونی طاقت جداییو ندارم با تو من مثل صد تا بهارم می خوام که نری تو از کنارم ازت زیاد خاطره دارم می خوام اسمتو من نفس بذارم از تو بگم در سایه سارم هر جا بری من دوسِت می دارم از عاشقای این دیارم به یاد شبای زیر بارون که خیس میشد تموم سر و پاهامون شبا همش من خواب تو رو می بینم بین هفت تا آسمون رو زمینم
گفتمش: دل میخری؟! پرسید چند؟! گفتمش: دل مال تو، تنها بخند. خنده کرد و دل ز دستانم ربود تا به خود باز آمدم او رفته بود دل ز دستش روی خاک افتاده بود جای پایش روی دل جا مانده بود
اگر قرار بود تو دنیا جای چیزی باشم،،، دوست داشتم جای اشک رو گونه هات باشم،،، تو چشات متولد بشم ،،، رو پلکات جون بگیرم،،، رو گونه هات جاری شم،،، رو لبات بمیرم..... تا بدونی چقدر دوست دارم
عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست، بلکه نداشتن کسی است که الفبای دوست داشتن را برایت تکرار کند و تو از اون رسم محبت بیاموزی
دیروز در دادگاه دلم/ مغز من قاضی بود/ متهم قلبم بود/ جرم من عشقم بود/ عشق من یاد تو بود/ حق من اعدام بود
بوسه تنها تصادفی است که پلیس راه ندارد. دریای غم تنها دریایی است که ساحل ندارد. قلب تنها چیزی است که شکستنش صدا ندارد. عاشقی تنها دردی است که درمان ندارد
در دادگاه عشق ... قسمم قلبم بود وکیلم دلم و حضار جمعی از عاشقان و دلسوختگان. قاضی نامم را بلند خواند و گناهم را دوست داشتن تو اعلام کرد و پس محکوم شدم به تنهایی و مرگ . کنار چوبه ی دار از من خواستند تا آخرین خواسته ام را بگویم و ومن گفتم به تو بگویند ... دوستت دارم
کاش می شد عشق را ابراز کرد/ یا که عشق را با سحر آغاز کرد/ لحظه به لحظه دم به دم ساعت به ساعت خواهمت/ گر خوشم یا نا خوشم در هر دو حالت خواهمت
من می خوام کبوتر دل تو رو اسیر کنم/ این دل تشنه رو از چشمه عشقت سیر کنم/ بزنم به موج دریای خیال عشق تو/ باقی عمرم و عاشقونه با تو پیرکنم!
میگویند سه چیز زاده عشق نیست: جدایی، سفر، فراموشی، ولی آن زمان که تو مرا تنها گذاشتی و فراموشم کردی من لحظه لحظه عاشقت شدم
دوست آن نیست که هر لحظه کنارت باشد، دوست آن است که هر لحظه به یادت باشد.
عشق یعنی کوچک کردن دنیا به اندازه یک نفر یا بزرگ کردن یک نفر به اندازه دنیا!
عشق یعنی دستهایم ماله توست/ چشمهای خسته ام دنبال توست/ عشق یعنی ما گرفتار همیم / دوستدار هم طرفدار همیم/ هرچه میخواهد دلش آن می کند میکشد مارا و کتمان میکند/ عشق غیر از تاولی پر درد نیست/ هرکس این تاول ندارد مرد نیست/ آمدم تا عشق را معنا کنم/ بلکه جای خویش را پیدا کنم/ آمدم دیدم که جای لاف نیست/ عشق غیر از عین و شین و قاف نیست/
شیشه ای می شکند... یک نفر می پرسد...چرا شیشه شکست؟ مادر می گوید...شاید این رفع بلاست. یک نفر زمزمه کرد...باد سرد وحشی مثل یک کودک شیطان آمد. شیشه ی پنجره را زود شکست. کاش امشب که دلم مثل آن شیشه ی مغرور شکست، عابری خنده کنان می آمد... تکه ای از آن را برمی داشت مرهمی بر دل تنگم می شد... اما امشب دیدم... هیچ کس هیچ نگفت غصه ام را نشنید... از خودم می پرسم آیا ارزش قلب من از شیشه ی پنجره هم کمتر است؟دل من سخت شکست اما، هیچ کس هیچ نگفت و نپرسید چرا
زندگی شاید همین باشد یک فریب ساده و کوچک آن هم از دست کسی که تو دنیا را جز با او وجز برای او نمی خواهی
تو که بالا بلند و نازنینی/ تو که شیرین لب و عشق آفرینی/ کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی
زندگی سه چیز است: اشکی که خشک میشود! لبخندی که محو میشود!یادی که میماند و فراموش نمیشود
دوستی با هر که کردم خشم مادر زاد شد،آشیان هر جا گزیدم خانه ی صیاد شد ، دوستی با هر که کردم مظهر نیرنگ شد ،ظاهرش زیبا ولی در باطنش صد رنگ شد
عاشقت خواهم ماند..............بی آنکه بدانی. دوستت خواهم داشت ................بی آنکه بگویم . درد دل خواهم گفت............بی هیچ کلامی . گوش خواهم داد ....................بی هیچ سخنی . در آغوشت خواهم گریست.......بی آنکه حس کنی . در تو ذوب خواهم شد ...........بی هیچ حرارتی . این گونه شاید احساسم نمیرد
آسمان را بنگر و به سکوت پر رمز و رازش بیاندیش ستاره ی خود را در آسمان زندگیت پیدا کن و به سمت آن ستاره حرکت کن. نگران راه مباش، آنکه ستاره را برای تو آفرید راه رسیدن به آن را نیز نشانت خواهد داد.
اگر کلمه دوستت دارم قیام علیه بند های من و توست ، اگر کلمه دوستت دارم نمایشگر عشق خدایی من نسبت به توست ، اگر کلمه دوستت دارم راضی کننده و تسکین دهنده قلبهاست ، اگر کلمه دوستت دارم پایان دهنده جدایی هاست ، اگر کلمه دوستت دارم نشانگر اشتیاق راستین من نسبت به توست ، اگر کلمه دوستت دارم کلید زندان من و توست ، پس با تمام وجود فریاد می زنم دوستت دارم.
سلام عزیز مهربون اجازه هست بشم فدات...؟ اجازه هست تو شعر من اثر بذاره خندهات...؟ شب که میاد یواش یواش با چشمک ستاره هاش اجازه هست از آسمون ستاره کش برم برات..؟ اجازه هست بیای پیشم یه کم بگم دوست دارم؟ تو هم بگی دوسم داری بارون بشم دل ببارم بریم تو باغ اطلسی بی رنج و درد بی کسی بهت بگم اجازه هست گل روی موهات بذارم اجازه هست خیال کنم تا آخرش مال منی..؟ خیال کنم دل منو با رفتنت نمی شکنی
دلخسته از امروز و فردای بهارم چیزی شبیه باد و باران کوله بارم باران نمی بارد ولی امشب به جای یک آسمان بی تو نشستن گریه دارم در دفتر بی سرنوشتیهای دنیا من چکنویس برگهای روزگارم شیرین تویی. فرهاد باشم یا نباشم یک بیستون سرد و خالی درد دارم
شکایت عشق ندیدی چشمهایم زیر پایت جان سپرد آخر گلویم از صدای های هایت جان سپرد آخر نفهمیدی صدایم بغض سنگینی به دوشش بود به دوشش بود اما از جفایت جان سپرد آخر نترسیدی بگوید عاشقی نفرین به آیینت که از چشمان جادویت خدایت جان سپرد آخر نمی دانی و می دانم که می دانم نمی دانی که دل در خواهش آن انزوایت جان سپرد آخر چقدر عزلت نشینی از برای یار دلگیر است بخوان شعرم که شعرم در هوایت جان سپرد آخر ... فریاد
درباره خودم
لوگوی وبلاگ
منوی اصلی
صفحه نخست
پست الکترونیک
صفحه ی مشخصات
خانگی سازی
ذخیره کردن صفحه
اضافه به علاقه مندیها
نوشته های پیشین
پاییز 1387
تابستان 1387 بهار 1387 زمستان 1386 بهار 1386 زمستان 1385 زمستان 1387 بهار 1388 تابستان 1388 پاییز 1388 زمستان 1388 بهار 1389 بهار 89 پاییز 89 بهار 90 زمستان 90 لوگوی دوستان
لینک دوستان
عاشق آسمونی .: شهر عشق :. مذهب عشق پندار نیک دنیای واقعی ::::: نـو ر و ز ::::: حــضــرتــ تــنــهــایــ بــهــ هــمــ ریــخــتــهــ.... آمار وبلاگ
بازدید امروز :65
بازدید دیروز :21 مجموع بازدیدها : 262188 خبر نامه
موسیقی وبلاگ
جستجو در وبلاگ
|