اگه بگم که قول میدم تا همیشه باهات باشم ، اگه بگم که حاضرم فدای اون چشات بشم ، اگه بگم توآسمون عشق من فقط تویی اگه بگم بهونه هرنفسم تنها تویی ، اگه بگم قلبمو من نذر نگاهت می کنم ، اگه بگم زندگی مو بذر بهارت می کنم ، اگه بگم ماه منی هر نفس راه منی ، اگه بگم بال منی لحظه پروازمنی ، میشی برام خاطره قشنگ لحظه ی وصالی میشی برام باغبون میوه های تشنه وکال میشی برام ماه شبهای بی سحری میشی برام ستاره ی راه سفر؟
دلم که شکوه ز دست توبا خدا میکرد/ میان شکوه نهانی تو را دعا میکرد/ به یاد توست همه لحظه های هستی من/ دل تو کاش که یک لحظه یاد ما میکرد
بودیم و کسی قدر ندانست که بودیم/ باشد که نباشیم و بدانند که بودیم
ای آیه مکرر آرامش می خواهمت هنوز...آری هنوز هم دریای آرزو در این دل شکسته من موج می زند راهی به دل بجو...
سرمایه آدمی یک نفس است و آن یک نفس برای هم نفس است گر نفسی با نفسی هم نفس است آن یک نفس برای یک عمر بس است
سعی کن آن چیزی که دوست داری به دست بیاوری ، وگرنه مجبور خواهی شد آن چیزی که بدست آوردی دوست بداری کسانی از پله های موقعیت بهتر بالا میروند که پاهایشان را بر پله های فرصت بگذارند چرا در جست و جوی محبت هستید ، خود خالق و باعث محبت باشید از دیروز بیاموز برای امروز زندگی کن و به فردا امیدوار باش برای بدست آوردن چیزی که تا به حال بدست نیاوردی باید تبدیل به کسی بشی که تا حالا نبودی
آسمان را بنگر و به سکوت پر رمز و رازش بیاندیش ستاره ی خود را در آسمان زندگیت پیدا کن و به سمت آن ستاره حرکت کن. نگران راه مباش، آنکه ستاره را برای تو آفرید راه رسیدن به آن را نیز نشانت خواهد داد.
آسمان فرصت خوبی اگر پر بکشیم/به افق های دل انگیز خدا سر بکشیم
وقتی کوچیک بودیم دلمون بزرگ بود ولی حالا که بزرگ شدیم بیشتر دلتنگیم ............کاش کوچیک می موندیم تا حرفامون رو از نگاهمون بفهمن نه حالا که بزرگ شدیم و فریاد هم که می زنیم باز کسی حرفمون رو نمیفهمه
درخت را به نام برگ بهار را به نام گل ستاره را به نام نور کوه را به نام سنگ دل شکفته مرا به نام عشق عشق را به نام درد مرا به نام کوچکم صدا بزن!
به کودکی گفتند: عشق چیست؟ گفت : بازی به نوجوانی گفتند : عشق چیست؟ گفت : رفیق بازی به جوانی گفتند : عشق چیست؟ گفت : پول و ثروت به پیرمردی گفتند : عشق چیست؟ گفت :عمر به عاشقی گفتند : عشق چیست؟ چیزی نگفت آهی کشید و سخت گریست به گل گفتند: عشق چیست؟ گفت : از من خوشبو تره به پروانه گفتند: عشق چیست؟ گفت :از من زیبا تره به اتش گفتند عشق چیست؟ گفت: از من سوزنده
انسان باید شاد به هدف برسد، نه اینکه به هدف برسد تا شاد شود. (آنتونی رابینز(
نمیدانم چرا دوست داشتن در قلب احساس می شود قلبی که کارش به جریان در آوردن خون است نه احساس حقایق.
دختران روستا به شهر فکر می کنند! دختران شهر در آرزوی روستا می میرند! مردان کوچک به آسایش مردان بزرگ فکر می کنند! مردان بزرگ در آرزوی آرامش مردان کوچک می میرند! کدامین پل در کجای جهان شکسته است که هیچ کس به خانه اش نمی رسد
الو سلام منزل خداست؟ این منم مزاحمی که آشناست هزار دفعه این شماره را دلم گرفته است ولی هنوز پشت خط در انتظار یک صداست شما که گفته اید پاسخ سلام واجب است به ما که می رسد ، حساب بنده هایتان جداست؟ الو دوباره قطع و وصل تلفنم شروع شد خرابی از دل من است یا که عیب سیم هاست؟ چرا صدایتان نمی رسد کمی بلند تر صدای من چطور؟ خوب و صاف و واضح و رساست؟ اگر اجازه می دهی برایت درد دل کنم شنیده ام که گریه بر تمام دردها شفاست دل مرا بخوان به سوی خود تا که سبک شوم
هر کلمه و هر لحظه از تو می نویسم نمی دانم همسفر کدامین غروبی؟ ولی من همینجا منتظر بازگشت تو خواهم ماند... قرارمون همینجا توی جاده تنهایی سر دو راهیه رفتن و ماندن کنار تابلوی عشق و نفرت زیر سایه درخ ت سبز امید من نشسته ام روی صندلی انتظار ممکنه گیسوانم سفید باشد , اما قلبم مثل نفسهایم گرم است.... مطمئنم مرا خواهی
من ازمردن نمی ترسم،هراس از زندگی دارم که هر روزش مثه دیروز،از این تکرار بیزارم من از مردن نمی ترسم،که هر چی باشه یکباره هراس از زندگی دارم،که دردش پر ز تکراره اگه زندگی همینه،آره من عاشق مرگم می خوام از شاخه بیفته،دونه آخر برگم زندگی مثه یه داسه،آدما مثل درختن ظریفاشون زود میمیرن،دیرتراونا که سختن...
آه از راه محبت که چه بیپایان است با دو منزل که یکی وصل و یکی هجران است
آنگاه که غرور کسی را له می کنی، آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی، آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی، آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری ، آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی، آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری ، می خواهم بدانم،دستانت را بسوی کدام آسمان دراز می کنی تا برای خوشبختی خودت دعا کنی؟
ما را به ناز فروشان نیاز نیست تا خدا بنده نواز است به بنده چه نیاز است؟
در جوانی گریه کردم هیچ کسی یادم نکرد/ در قفس جان دادم و صیاد آزادم نکرد/ آتش عشقت چنان از زندگی سیرم کرد/آرزوی مرگ کردم مرگ هم یادم نکرد
باز آمدم بنویسم از خواستن ونرسیدن وای عاشقان بدانید برای رسیدن تنهاخواستن کافی نیست باید از جان هم گذشت وای آنان که رسیدن برایتان کوهی شده فقط بدانید با یک احساس خوب میتوانید کوه را بردارید. من پیغام شکفتن را به شما دادم این شما و این پاکی احساستان با آرزوی موفقیت
بوسه بر عکست زنم ترسم که قابش بشکند.قاب عکس توست اما شیشه ی عمرمن است بوسه بر مویت زنم ترسم که تارش بشکند.تارموی توست اما ریشه ی عمر من است
جا جایش رد پا بود از خدا ... جاده های مستقیم کربلا دل نمی زد جز برای وصل خود...هر کسی می جست آنجا اصل خود
جبهه جایی که خدا بی هاله بود. .جبهه الحق سرزمین لاله بود جبهه جای ناله بود و زمزمه ......جای ذکر مهدی (عج) و یا فاطمه (س(
خوشبختی یعنی هماهنگی باروزگار پس خوشبخت واقعی کسی است که هیچ موقع پیش آمدهای روزگارخم به ابروی او نیاورد وهمیشه خدا را بر اعمال وسرنوشت خود واقف بداند
آنقدر قوی باش که بتوانی با روزگار روبرو شوی. آنقدر ضعیف باش تا بتوانی قبول کنی که نمی توانی همه ی کارها را به تنهایی انجام دهی . و در مقابل کسانی که به کمک تو احتیاج دارند بخشنده باش . در مورد نیاز های شخص ات صرفه جو و قانع باش . آنقدر عاقل باش تا قبول کنی در مورد همه چیز آگاهی نداری . آنقدر ساده باش که به معجزه اعتقاد داشته باشی . شادی هایت را با دیگران تقسیم کن . در غم و اندوه دیگران شریک شو . راهنمای افرادی باش که خود را گم کرده اند .
تکیه به شونه هام نکن من از تو افتاده ترم ما که به هم نمی رسیم بسه دیگه بزار برم کی گفته بود به جرم عشق یه عمری پرپرت کنم حیف تو نیست کنج قفس چادر غم سرت کنم من نه قلندر شبم نه قهرمان قصه ها نه برده ی حلقه به گوش نه ناجی فرشته ها من عاشقم همینو بس غصه نداره بی کسیم قشنگیه قسمت ماست که ما به هم نمی رسیم
قبل از هر چیز جمله های امروز: «فردا و دیروز با هم دست به یکی کردند. دیروز با خاطراتش مرا فریب داد و فردا با وعده هایش مرا خواب کرد.وقتی که چشم گشودم امروز گذشته بود
تو کیستی که من اینگونه بی تو بی تابم شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم تو کیستی که من از موج یک تبسم تو بسان قایق سرگشته روی گردابم
وقتی نقاب محور یکرنگ بودن است معیار مهر ورزی مان سنگ بودن است دیگر چه جای دلخوشی و عشق بازی است اصلا کدام احمق از این عشق راضی است ؟؟!!!!
یه رنگ سرخ زیبا مثل برگای شقایق تو کتاب عشق نوشته غم و غصه واسه عاشق نوشته عاشق همیشه توی بحر غم می مونه دل عاشقم نمی شه آوازشادی بخونه آخه اون که جون و قلبش توی زندونی اسیره توی این زندون نباشه طفلکی دلش می گیره این دل عاشق همیشه واسه یارش
آهای آدمیان ، به چشمهای خود بیاموزید که نگاه به کسی نیندازند ، اگر نگاه انداختند عاشق نشوند اگر عاشق شدند وابسته نشوند اگر وابسته شدند مجنون نشوند و اگر نیز مجنون شدند با عقل و منطق زندگی کنند
اگر عشقی نباشه آدمی نیست/ اگر آدم نباشه زندگی نیست/ نپرس از من چه آمد بر سر عشق/ جواب من جز شرمندگی نیست
تا با غم عشق تومرا کار فتاد/ بیچاره دلم در غم بسیار فتاد/ بسیار فتاده بود دلم درغم عشق/ اما نه چنین زار که اینبار فتاد
گل فرستادی مرا.ای خوشتر از گل روی تو/ گل نباشد در لطافت.چون بهشتی خوی تو/ جز دلی رنجور و غیر از نیمه جانی دردمند/ من چه دارم؟ تا به جای گل فرستم سوی تو
دوستت دارم به چشمانی که رنگش رنگ شبهاست به آن نازی که در چشم تو پیداست به لبخندی که چون لبخند گلهاست به رخسارت که چون مهتاب زیباست به گلهای بهار و عشق و هستی به قرآنی که او را می پرستی قسم ای نازنین تا زنده هستم تو را من دوست دارم....میپرستم
نمی گویم زندگی کارساده ایی است. نمی گویم همیشه خوشاینداست . اماباتمام مشکلاتی که برایمان پیش می آید.زندگی .... ازماانسانی بهترونیرومندترمیسازد. به یادداشته باش: درزمان آزردگی .رنج را ازخود دورکن . درزمان خشم .خود را رهاساز. در ناکامی .برخودچیره شو. تامی توانی یارخودباش . می توانی بهترین دوست خودباشی . اما به هنگام آشفتگی مرا خبرکن . می کوشم بدانم چه وقت باید درکنارت باشم . اماگاهی ممکن نیست .پس توخبرم کن . عشق تنها هدیه ایی است که می توانم به توبدهم . وایثاریکی
تو عطر تازه ی یاسی ، بیا به خانه ی من/ تو دست نرم بهاری بیا به کاشانه ی من/ بهشت بی تو ، بی معناست کنار خلوت دل/ من و توایم و بهشتی است کنج خانه ی من/ سکوت خلوت آغـوش تو، کرانه ی من
نصیحت: مواظب خودت باش....! یک خواهش : اصلا عوض نشو....! یک آرزو : فراموشم نکن....! یک دروغ : دوستت ندارم....! یک حقیقت : دلم برات تنگ شده....! ویک رویا : تورو داشتن
موقعی که می خواستمت می ترسیدم نگات کنم، موقعی که نگات کردم ترسیدم باهات حرف بزنم. موقعی که باهات حرف زدم ترسیدم نازت کنم،موقعی که نازت کردم ترسیدم عاشقت بشم حالا که عاشقت شدم میترسم از دستت بدم …
من می خوام کبوتر دل تو رو اسیر کنم/ این دل تشنه رو از چشمه عشقت سیر کنم/ بزنم به موج دریای خیال عشق تو/ باقی عمرمو عاشقونه با تو پیرکنم!
عشق یعنی خون دل یعنی جفا. عشق یعنی درد و دل یعنی صفا. عشق یعنی یک شهاب و یک سراب. عشق یعنی یک سلام و یک جواب. عشق یعنی یک نگاه و یک نیاز. عشق یعنی عالمی راز و نیاز. عشق یعنی همچو لیلا خون شدن. یا چو مجنون راهی صحرا شدن عشق یعنی تیشه فرهاد ها عشق یعنی عالم فریاد ها عشق یعنی زخم کوه بیستون عشق یعنی ناله های درد و خون عشق یعنی در جهان رسوا شدن عشق یعنی یکه و تنها شدن. عشق یعنی انتظار و انتظار عشق یعنی هرچه بینی عکس یار عشق یعنی لحظه های التهاب عشق یعنی لحظه های ناب ناب عشق یعنی حسرت شبهای گرم عشق یعنی یاد یک رویای نرم عشق یعنی تا ابد بی سرنوشت عشق یعنی آخر خط بهشت عشق یعنی گم شدن در لحظهها عشق یعنی آبی بی انتها چه زیباست نوشتن وقتی میدانی او میخواند... چه زیباست سرودن وقتی میدانی او میشنود... چه زیباست جنون وقتی میدانی او میبیند
درباره خودم
لوگوی وبلاگ
منوی اصلی
صفحه نخست
پست الکترونیک
صفحه ی مشخصات
خانگی سازی
ذخیره کردن صفحه
اضافه به علاقه مندیها
نوشته های پیشین
پاییز 1387
تابستان 1387 بهار 1387 زمستان 1386 بهار 1386 زمستان 1385 زمستان 1387 بهار 1388 تابستان 1388 پاییز 1388 زمستان 1388 بهار 1389 بهار 89 پاییز 89 بهار 90 زمستان 90 لوگوی دوستان
لینک دوستان
عاشق آسمونی .: شهر عشق :. مذهب عشق پندار نیک دنیای واقعی ::::: نـو ر و ز ::::: حــضــرتــ تــنــهــایــ بــهــ هــمــ ریــخــتــهــ.... آمار وبلاگ
بازدید امروز :3
بازدید دیروز :25 مجموع بازدیدها : 262423 خبر نامه
موسیقی وبلاگ
جستجو در وبلاگ
|